ای باباعجب گیری افتادیم بی خیال ولش کن!
توراباغیرمی بینم ،صدایم درنمی آیددلم میسوزد وکاری زدستم برنمی آید.......
عزیزم ,نوشته ای که خوندی دقیقا حس و فکری بود که با دیدن عکس جالبتون دست داد
سعی نکن افکار خودت به دیگران تلقین کنی ...
ویرایش توسط zbahane : 07-31-2014 در ساعت 12:25 PM
ویرایش توسط zbahane : 07-31-2014 در ساعت 01:15 PM
خدايا بيا پايين....
ميخوام بغلت كنم...
ميخوام ببوسمت ...
به خاطر همه اون چيزايي كه ازت خواستمو بهم ندادي.
واقعا . عشق حقیقی فقط خداس
گاهی آدم
دلش
فقط یک "دوستت دارم" می خواهد
که نمیرد!!!
خدایا
من فقط او را میخواهم
اگر با دیگری ببینمش
به تمام دیگری هایت خیانت خیانت میکنم
چرا خدا صدامو نمیشنوه پس؟؟؟؟؟؟
اگه دکلمه های پرستویی رو دوست دارین گوش کنیدو لذت ببرید
http://www.dl.dostpersian.ir/audio/d...persian.ir.mp3
ویرایش توسط zbahane : 08-01-2014 در ساعت 01:30 AM
خیلی قشنگ بود مرسی
بچه ها اگه فایل صوتی قشنگ داشتین لطفا لینکشو بذارید
سه چیز را برای هیچکس آرزو نمیکنم
...تنهایی
...سه روز بارانی
...و این دو سوال: میایی؟؟ نمیایی؟؟
فايل صوتي لبخند خدا
http://www.irmp3.ir/download/s/Mjg4OTk.mp3
خیلی قشنگن مرسی
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در ان بالاها
مهربان، خوب، قشنگ
چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد
او مرا می خواند، او مرا می خواهد
باید وسط ِ هفته بیایی آقا
دیریست که جمعه های ما تعطیل است
ویرایش توسط zbahane : 08-05-2014 در ساعت 07:29 PM
خوب میدونم منم همین حال رو دارم
ویرایش توسط zbahane : 08-05-2014 در ساعت 07:45 PM
خیلی قشنگن مرسی
نگو: ببخشید که مزاحمتان شدم!
بگو: از اینکه وقتتان را در اختیار من گذاشتید متشکرم!
نگو: گرفتارم!
بگو: در فرصتى مناسب در کنار شما خواهم بود!
نگو: دروغ نگو!
بگو: راست میگی؟! راستی؟!
نگو: خدا بد نده!
بگو: خدا سلامتی بده!
نگو: قابل نداره!
بگو: هدیه اى است برای شما!
نگو: شکست خوردم!
بگو: تجربه كردم!
نگو: زشته!
بگو: قشنگ نیست!
نگو: بد نیستم!
بگو: خوبم!
نگو: به درد من نمیخوره!
بگو: مناسب من نیست!
نگو: چرا اذیت ميكنى؟!
بگو: از این کار چه لذتی میبری؟
نگو: خسته نباشی!
بگو: شاد و پر انرژی باشی!
نگو: اینجانب!
بگو: من!
نگو: متنفرم!
بگو: دوست ندارم!
نگو: دشوار است!
بگو: آسان نیست!
نگو: در خدمتم!
بگو: بفرمایید!
نگو: جانم به لبم رسید!
بگو: خیلی راحت نبود!
نگو: به تو ربطی ندارد!
بگو: خودم حلش میکنم!
خوب سخن گفتن قلب ها را تسخیر می کند!
صاحب تاپیک عذرخواهی میکنم. الان دیدم لیست افراد دعوت شده پایین هست و من نمیدوستم. خلاصه شرمنده
ترسیدم مزاحم باشم. مرسی ازتون. لطف کردین.
من عاشق امروزم...
دیروز را که نمیتوانم جان دوباره ببخشم،
برای همیشه دیروزم گذشته است،
تمام شده است،
همه ناکامیها،شادیها،پیروزیهای دیروزم از بین رفته اند،
چه ناتوانم که نمیتوانم به دیروزم برگردم،
رفت که رفت همه ی گذشته ام،
اما امیدی هست،
از دیروزم درس می گیرم،
تا امروزم را بسازم،
من عاشق امروزم...
امروز،همین حالا،این لحظه،
نمیگذارم فردا نگرانم کند،
شاید هیچ وقت فردایی نداشته باشم،
شادیها، موفقیتها،لبخندهای فردا نباید ذوق زده ام کند ، مشکلات، نا امیدیها و اشکهای فردا که از راه نرسیده تا نگرانش شوم،
من عاشق امروزم...
تنها هدیه خداوند،
امروز بهترین لباسم را میپوشم،
بهترین عطرم را میزنم،
فرزندانم را به آغوش میکشم؛
تا فرصت دارم هر چه دوستت دارم نگفته دارم خرج میکنم؛
حتما برای عزیزانم گل میخرم،
کتابهای نخوانده ام را می خوانم،
برای دیدن رنگین کمان عجله میکنم،
از بوییدن گلها خود را سر مست میکنم،
بهترین خویشتن خویش را عرضه میکنم،
والاترین اخلاقم،استعدادم،شکوهم...
تقدیم میکنم با عشق
به خانواده ام،دوستانم، همکارانم...
من عاشق امروزم...
چقدر کار برای امروز دارم،
باید امروزم را زندگی کنم..
آقا امین از حسن نظر شما ممنونم
یک عمر سکوت،
به احترام همه کسایی که بدجوری دلشون شکست
اما دلنوشته ننوشتن
مبادا خرده های دلشون، کس دیگه ای رو زخمی کنه...
ویرایش توسط کیانا2 : 08-09-2014 در ساعت 11:05 AM
حال من بد نيست غم کم می خورم / کم که نه! هر روز کم کم می خورم
آب می خواهم، سرابم می دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم کجا رفتم به خواب / از چه بيدارم نکردی؟ آفتاب!!!!خنجری بر قلب بيمارم زدند
بیگناهی بودم و دارم زدنددشنه ای نامرد بر پشتم نشست / از غم نامردمی پشتم شکستعشق آخر تيشه زد بر ريشه امتيشه زد بر ريشه ی انديشه امعشق اگر اينست مرتد می شوم / خوب اگر اينست من بد می شومبس کن ای دل نابسامانی بس استکافرم! ديگر مسلمانی بس استدر ميان خلق سر در گم شدم / عاقبت آلودهی مردم شدمبعد از اين با بیکسی خو میکنمهر چه در دل داشتم رو میکنم
نيستم از مردم خنجر بدست / بت پرستم، بت پرستم، بت پرستبت پرستم، بت پرستی کار ماستچشم مستی تحفهی بازار ماستدرد می بارد چو لب تر میکنم / طالعم شوم است باور میکنممن که با دريا تلاطم کرده ام
راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟قفل غم بر درب سلولم مزن / من خودم خوشباورم، گولم مزنمن نمیگويم که خاموشم مکن
من نمیگويم فراموشم مکنمن نمي گويم که با من يار باش / من نمی گويم مرا غمخوار باشمن نمی گويم، دگر گفتن بس است
گفتن اما هيچ نشنفتن بس استروزگارت باد شيرين! شاد باش دست / کم يک شب تو هم فرهاد باشآه! در شهر شما ياری نبود
قصه هايم را خريداری نبود!!!وای! رسم شهرتان بيداد بود / شهرتان از خون ما آباد بوداز درو ديوارتان خون می چکد
خون من، فرهاد، مجنون می چکدخسته ام از قصه های شوم تان / خسته از همدردی مسموم تاناينهمه خنجر دل کس خون نشداين همه ليلی، کسی مجنون نشدآسمان خالی شد از فريادتان / بيستون در حسرت فرهادتانکوه کندن گر نباشد پيشه امبويی از فرهاد دارد تيشه امعشق از من دور و پايم لنگ بود / قيمتش بسيار و دستم تنگ بودگر نرفتم هر دو پايم خسته بودتيشه گر افتاد دستم بسته بود
هيچ کس دست مرا وا کرد؟ نه / فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!هيچ کس از حال ما پرسيد؟ نههيچ کس اندوه مارا ديد؟ نه!هيچ کس اشکی برای ما نريخت / هر که با ما بود از ما می گريخت
يادمان با شد از امروز خطايي نکنيم
گر که در خويش شکستيم صدايي نکنيم
پر پرواز شکستن هنر انسان نيست
گر شکستيم ز غفلت من و مايي نکنيم
يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم
وقت پرپر شدنش ساز و نوايي نکنيم
يادمان باشد اگر اين دلمان بي کس شد
طلب مهر ز هر چشم خماري نکنيم
يادمان باشد که دگر ليلي و مجنوني نيست
به چه قيمت دلمان بهر کسي چاک کنيم
يادمان باشد که در اين بهر دو رنگي و ريا
دگر حتي طلب آب ز دريا نکنيم
يادمان باشد اگر از پس هر شب روزيست
دگر آن روز پي قلب سياهي نرويم
يادمان باشد اگر شمعي و پروانه به يکجا ديديم
طلب سوختن بال و پر کس نکنيم
يادمان باشد سر سجاده عشق
جز براي دل محبوب دعايي نکنيم
يادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم
زهر ترین زاویـــه ی شوکران
مرگ ترین حقه ی جادوگران
داغ ترین شهوت آتش زدن
تهمت شاعر به سیاوش زدن
هر که تو را دید زمین گیر شد
سخت به جوش آمدو تبخیر شد
درد بزرگ سرطانی من
کهنه ترین زخم جوانی من
با تو ام ای شعر به من گوش کن
نقشه نکش حرف نزن گوش کن
شعر تو را با خفه خون ساختند
از تو هیولای جنون ساختند
ریشه به خونابه و خون میرسد
میوه که شد بمب جنون میرسد
محض خودت بمب منم ، دور تر !
می ترکم چند قدم دور تر !
از همه ی کودکی ام درد ماند
نیم وجب بچه ولگرد ماند
حال مرا از من بیمار پرس
از شب و خاکستر سیگار پرس
از سر شب تا به سحر سوختن
حادثه را از دو سه سر سوختن
خانه خرابی من از دست توست
آخر هر راه به بن بست توست
آبانی کَسیه که محبت میکنه ولی بی مهری میبینه
آبانی کَسیه که وفادار میمونه ولی خیانت میبینه
آبانی کَسیه که سازش میکنه ولی سازش نمیبینه
آره....من یه آبانیم، واسه کشف کردنِ من باید با چشم دلت به من نگاه کنی
دلم گرفته ای خدا کجایی تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم گرفته اي خدا كجايي..........دلم ميخواد دست تو رو بگيرم
ميدونم اين كفره ولي خدا جون.......ساده ميگم دلم ميخواد بميرم
دنياي زيبايي كه ساختي خدا.....چيزي به جز غم واسه من نداره
عاشق ابراي بهارم اما............بيشتر از اون چشماي من ميباره
خدا همه ميگن تو مهربوني........ميگن كه تو عاشق بنده هاتي
پس چرا وقتي اشكامو ميديدي........جواب قلب خستمو ندادي
خدا به جز تو هيچ كسو ندارم......كه گوش بده حرف دل خستمو
يا وقتي توي سختيا جون ميدم........بهم بگه كه ميگيره دستمو
غمام ديگه خيلي شده اي خدا........نميدونم غصه واسه كدومه
چه حسي داره وقتي كه يه بنده....بهت ميگه كه مرگم آرزومه
يه ثانيه خوشي توي زندگي.......اين روزا واسه من مث يه خوابه
چرا بايد اين باشه سرنوشتم.........تموم اين چراها بي جوابه
خدا چرا تموم نميشه عمرم........ميدونم هيچ كسي منو نميخواد
خودت نوشتي توي سرنوشتم.....كه واسه من يه روز خوش نمياد
خدا چقدر ناله كنم پيش تو............خدا فقط يه بار بده جوابم
بهم بگو تموم اينا خوابه................يا كاري كن كه تا ابد بخوابم
ای شرقی غمگین وقتیآفتاب تو رو دید
تو شهر بارونی بوی عطر تو پیچید
شب راهشو گم کرد تو گیسوی تو گم شد
آفتاب آزادی از تو چشم تو خندید
ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی مثه دریا مغروری
نذار خاموشی جون بگیره
ای شرقی غمگین زمستون پیش رومه
با من اگه باشی گل و بارون کدومه
آواز دست ما می پیچه تو زمستون
ترس از زمستون نیست که آفتابش رو بومه
ای شرقی غمگین تو مثل کوه نوری
نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی مثه دریا مغروری
نذار خاموشی جون بگیره
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)